کاش بیشتر نسیم بوزد ...
نوشته شده توسط یا ابا عبدالله در 16 خرداد 1396 in داستانک
حتما بخونید
نسیم، دانه از دوش مورچه انداخت؛
مورچه، دانه را دوباره بر دوشش گرفت
و رو به خدا گفت :
گاهی یادم می رود که، هستی؛
کاش بیشتر نسیم بوزد ...
فرم در حال بارگذاری ...