یا ابا عبدالله(ع)
قطعه ای از بهشت، باید هم این گونه باشد.
|خانه|موضوعات|آرشیوها|آخرین نظرات
  • « طوفان.....
  • کنجشک و آتش »
مادر......
نوشته شده توسط یا ابا عبدالله در 16 خرداد 1396 in داستانک

مادر
مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود.اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت.
یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره
خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟
به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا از اونجا دور شدم
روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم . کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..
کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد...
"روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری ؟
اون هیچ جوابی نداد....
یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم همان جا ازدواج کردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی...
از زندگی ، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا ، اونم بی خبر؟
سرش داد زدم “: چطور جرأت کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!”
گم شو از اینجا! همین حالا اون به آرامی جواب داد : “ خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم “ و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد
یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار
دانش آموزان مدرسه ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم
بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی کنجکاوی
همسایه ها گفتن که اون مرده ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم. اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن:
ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم ، خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم
وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم
آخه میدونی ... وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از
دست دادی به عنوان یک مادر نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم بنابراین چشم خودم رو دادم به تو برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه با همه عشق و علاقه من به تو
مادرت

1477679094_.jpg


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آخرین مطالب
  • مادر
  • عمر من قد نمیدهد
  • *ججججججججججمکران **
  • *آفت های زباان*
  • *زبان و گگگنااااااااه*
  • امام رضا علیه سلام می فرمیایند:
  • امام صادق علیه سلام می فرماید:
  • از گناهان بزرگ به فریاد مردم رسیدن است
  • امام علی علیه سلام می فرماید:
  • مبادا ازهوای نفس پیروی کنید
آخرین نظرات
  • حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت  
    • الزهراء(س) گلدشت
    در *ججججججججججمکران **
  • یا ابا عبدالله  
    • یا ابا عبدالله
    در گنجشک.....
  • دهسنگی  
    • می نویسم به یاد شهید آوینی
    در گنجشک.....
  • یا ابا عبدالله  
    • یا ابا عبدالله
    در مامان چرا گریه می کنی ؟
  • افسر جوان...نوری  
    • پاسخ به سوالات شرعی
    • بازیگران حقیقی
    • رگا
    • افسر جوان فضای مجازی
    در مامان چرا گریه می کنی ؟
  • افسر جوان...نوری  
    • پاسخ به سوالات شرعی
    • بازیگران حقیقی
    • رگا
    • افسر جوان فضای مجازی
    در می‌ دانستم که با خدا نسبتی دارید !
  • حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت  
    • الزهراء(س) گلدشت
    در طلایه دار لشکر آفتاب
  • حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت  
    • الزهراء(س) گلدشت
    در رمضان ماه وصال.....
  • حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت  
    • الزهراء(س) گلدشت
    در دو نخل، دو خواهر
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در شهر حماسه در ادبیات و هنر
  • خادم المهدی  
    • فاطمیه سرابله
    در او هنوز به من امید دارد
  • خادم المهدی  
    • فاطمیه سرابله
    در چه حکمتی ست.......
  • خادم المهدی  
    • فاطمیه سرابله
    در چه حکمتی ست.......
  •  
    • رنگ خدا
    • مدرسه معصومیه قیدار
    در یاد خدا......
  •  
    • رنگ خدا
    • مدرسه معصومیه قیدار
    در با عشق رنگ بزن
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در نقطه آغاز...
آخرین اخبار

کد اخبار

یا ابا عبدالله(ع)
نام حسین(علیه السلام) را مشعل راهمان می کنیم تا در بیراهه های پرپیچ و خم گمراهی، گم نشویم.
موضوعات
  • همه
  • انتخابات 96
  • بدون موضوع
  • جملات تایثر گذار
  • جملاتی در مورد ماه رمضان
  • جمله های انتظار
  • داستانک
  • سوم خرداد
  • متن در مورد رحلت امام خمینی
  • متن در مورد ولادت امام حسن مجتبی(ع)
  • متن در مورد پانزده خرداد
  • متن های زیبا درباره خداوند
  • وفاف حضرت خدیجه (س)
تقویم

تقویم شمسی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

ذکر ایام هفته
کد ذکر ایام هفته
جعبه حدیث

کد حدیث

کد حدیث

سخنی از بهشت

ابزار حدیث

امام رضا