عشق و افطار
نوشته شده توسط یا ابا عبدالله در 9 خرداد 1396 in جملاتی در مورد ماه رمضان
#رمضان_ماه_وصال
عشق و افطار
مادرش زولبیا دوست داشت و پدرش بامیه …
نیم کیلو بامیه خرید و نیم کیلو زولبیا و رفت خانه، کلید انداخت، در را باز کرد و رفت سمت آشپزخانه و وسایل سفره افطار را آماده کرد، همه چیز را سر جایش گذاشت …
زولبیا، بامیه، پنیر، نان، سبزی و گردو …
نشست سر سفره، دو قاب عکس را آورد !
یکی کنار زولبیا و دیگری کنار بامیه…
فرم در حال بارگذاری ...