پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد …
پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟
گفت : سربند یا زهرا !
گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟
گفت : نه ! آخه من مادر ندارم …
توسط یا ابا عبدالله in بدون موضوع
توسط یا ابا عبدالله in بدون موضوع
#آیینه_خدا
کسی نشانی بهشـــت را نداشـت
و خداوند “مـــــــادر” را آفرید.
توسط یا ابا عبدالله in بدون موضوع
یوسف مى دانست تمام درها بسته هستند اما به خاطر خدا و به امید او حتی به سوی درهای بسته دوید و تمام درهای بسته برایش باز شد …
اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند ، به طرف درهای بسته بدو چون خدای تو و یوسف یکیست
توسط یا ابا عبدالله in بدون موضوع
#شهید
عکس اول را گذاشت روی میز: این پسر اولم محسن است
عکس دوم را درآورد و گفت: این پسر دومم محمد، دوسال از محسن کوچکتر بود
عکس سوم را در آورد رفت بگوید این پسرسومم... دید شانه های امام میلرزد.
فوری عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: 4 تا پسرمو دادم که اشک شما رو نبینم
توسط یا ابا عبدالله in بدون موضوع
#شهید
پدر و مادر چشمان من هستند و امام قلب من،
بدون چشم می توان زندگی کرد اما بدون قلب هرگز.
شهید ناصر عاشوری