*خدایا.............. میخواهم فقیری بی نیاز باشم.... که جاذبه های مادی زندگی..... مرا از
زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.....*
در خود نگاه میکنم تا ببینم که خطا کجاست ..بعد از کمی تامل و قدری سکوت پی میبرم آنجا که خالی از خـــــــــداست..*
.*خدایا!*
با تمام کوچکی ام چیزی در کلبه درویشی ام دارم که تو با آن عظمتت نداری و آن خدایی چون توست که من دارم و تو نداری.
دانشجویی به استادش گفت:
استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟
دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.
استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!