وقتی که خاطرات شیرین تو را ورق میزنم، تو را سرشار از عشق به رسول خدا(ص) میبینیم.
از آن ثانیه که میهمان لحظه های عشق عمیق تو به محمّد (ص) شدم، خودم را برای همیشه به پنجره محبت تو گره زدم.
خوش آن ساعتی که در من طلوع کردی و مرا شیفته شخصیت گلبرگ های روح خویش ساختی و من اسیر و مبهوت آبی بلند تو شدم!
این امانت و درستی محمّد امین (ص) بود که زبان زد خاص و عام شد و تو را نیز دامنگیر کرد تا از این مهر لا یزال، تمام نجابت خویش را به پایش بریزی و همدم پاکی و شرافت آن مرد آسمانی شوی.
غنچه محبوب الهی، حق پاکدامنی تو بود، ای بانوی آفتاب!
سینه تاریخ، امین شبنمهای توست که به پای ترویج دین محمّد، از همه آنها گذشتی و پیشکش آیین سلام نمودی، که شاید اگر ثروت فراوان تو و مهر و مرهمهای بیبدیل تو نبود، رسول خدا (ص) در تبلیغ رسالتش رفیق توفیق نمیشد.
قارون های عرب، خواستار تو بودند، امّا تو خواستار امانت و حیای محمّد (ص)شدی؛ چه سرزنشها که گل نازکِ خیال تو از این پیوند مقدس، شنید که میگفتند: چرا ثروتمندترین زن جهان عرب باشی و با یتیم عبداللّه، عقد یگانگی ببندی؟
امّا تو، نه تنها چروک غم، پای جرأتت را نبست، که در اوّلین حماسه، تمامِ غلامان خویش را به او بخشیدی و تمام ثروت خود را در راه او جاودانه کردی.
چه مصیبت جانکاه و جراحت داغی است، زخم وفات تو. برای روح نازک محمّد (ص) ! حق بود اگر هیچ یک از همسران پیامبر (ص) به جلالت شأن تو نرسند و مهر و محبت رسول خدا (ص) نسبت به هیچ کدامشان به اندازه تو، بیاندازه نباشد که عایشه، روزی گفت: «چرا این همه از خدیجه میگویی، «در حالی که او پیرزنی بیش نبود؟!» و پیامبر (ص) فرمود: «خاموش عایشه! دیگر هیچگاه درباره آن بانوی بزرگ چنین روا مدار که در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق کرد و در آن هنگام که هیچ کس به رسالتم ایمان نمیآورد، خدیجه نخستین زن مؤمن اسلام شد و تمام ثروتش را در کف آئینم نهاد.
فجیع ترین کشتار پانزده خرداد
فجیع ترین کشتار روز پانزدهم خرداد، قتل عام دهقانان به پا خاسته ورامین بود. دهقانان ورامین با شنیدن خبر دستگیری قائد عظیم الشأنشان کفن بر تن کردند و با پای پیاده وبه منظور پشتیبانی از امامشان راهی تهران شدند که در سر پل «باقرآباد» کامیون های نظامی شاه راه را بر آنها سد کردند. از آنها خواستند که بازگردند اما این دلیرمردان با فریاد: «یا مرگ یا خمینی» به سوی کامیون ها هجوم بردند. خود فروختگان شاه آنها را به رگبار مسلسل بسته، کفن هایشان را به خون آغشتند و چرخ سنگین تانک ها گوشت و استخوانشان را در هم کوبید، به طوری که شناسایی اجساد حتی برای بستگان نزدیکشان هم دشوار بود.
مردمی بودن نضهت 15 خرداد
قیام پانزده خرداد، نهضتی بود برخاسته از متن مردم و سربرآورده از غیرت دینی آنها و بدون هیچ برنامه ریزی قبلی.
حسین فردوست ارتشبد سابق شاه در این مورد می گوید: «درباره تظاهرات وسیع پانزده خرداد، حتی تا شب قبل از آن، ادراه کل سوم و شهربانی هیچ اطلاعی نداشت و هیچ گزارشی به دفتر نفرستاد. طبعا اگر حرکت فوق با آن وسعت، یک حرکت برنامه ریزی شده و سازمان یافته بود، باید اطلاعی به دفتر می رسید و برای مقابله تدارکاتی انجام می شد. ولی از آنجا که این حرکت، یک حرکت مردمی و طبعا فاقد برنامه ریزی قبلی بود، ساواک به کلی غافلگیر شد و محمدرضا شدیدا به وحشت افتاد.
جوانان و پانزده خرداد
در پانزده خرداد همچون سایر صحنه های انقلاب جوانان همدوش اقشار مختلف به قیام واعتراض دست زندند. در قم زمانی که یک کامیون نظامی می کوشید میان جمعیت تظاهر کنندگان رفته، با چرخ های سنگین خود مردم را به خاک و خون بکشد، مورد حمله مردم دلیر و قهرمان قرار گرفت. جوانی پرشور با حمله ای برق آسا خود را به راننده کامیون رسانده، او را از پشت فرمان ماشین پایین کشید. اقدام متهورانه این جوان دلیر، روحیه تازه ای به تظاهرکنندگان بخشید و آنها را بر ادامه تظاهرات مصمم تر کرد.
حمله مزدوران شاه به مردم
مزدوران شاه در روز پانزدهم خرداد با حمله وحشیانه به صفوف فشرده تظاهرکنندگان، هزاران تن از شیر زنان خروشان و آزاد مردان پر توان را به خاک و خون غلطاندند و فریاد در آمیخته با آتش و دود و خون آنان و صدای فائق آمده برغرش مهیب تانک ها و زوزه مسلسل ها را به خیال خام خویش در گلو خفه کردند، و حرارت حیات را از این چراغ الهی گرفتند؛ غافل از آنکه خداوند پشتیبان این نهضت وامت و برافروزنده این چراغ هدایت و یاور رهبر بلندهمت آنان است
چراغی را که ایزد برفروزد هر آن کس پف کند ریشش بسوزد